-
چند قلم شعر
28 دی 1386 18:10
عاقلان نقطهی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سر گردانند.(حافظ) حرام است در عشق این پا و اون پا خدا کارش امروز و فردا ندارد اگر عشق تصمیم خود را بگیرد دل من دل تو دل ما ندارد بسیار اندیشیدم از تو بگویم اما تو هستی من چه بگویم!!!
-
عاشق
28 دی 1386 17:45
به تو گفتم منو عاشق نکن دیونه میشم
-
منو درگیر خودت کن
28 دی 1386 17:38
منو درگیر خودت کن تاجهانم زیر و رو شه تا سکوت هر شب من با هجومت روبه رو شه بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو میرم منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم با خیال تو هنوزم مثل هر روز وهمیشه هر شب حافظهی من پر تصویر تو میشه با من غریبگی نکن با من که درگیر توام چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام
-
زندگی
28 دی 1386 13:55
<<زندگی>>هدیه خداوند به شماست و<<شیوه زندگی شما>>هدیه شما به خداوند زندگی حتی با عشق گمشده نیز شیرین تر از زندگی بی عشق است. زندگی همان اتفاقی است که خودت موجبش میشوی. زندگی یعنی لمس یک لاله بدون هوس کندن آن بخشش آب به تشنه،بدون هوس بستن آن. قسمت نان و شراب زندگی یعنی عشق ،لذت دیدن یک آهوی...
-
سپیده عشق
28 دی 1386 12:54
سپیده عشق آسمان همچو صفحه دل من روشن از جلوههای مهتابست امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خوابست خیره بر سایههای وحشی بید میخزم در سکوت بستر خویش باز دنبا نغمهای دلخواه مینهم سر بر روی دفتر خویش تن صدها ترانه میرقصد در بلور ظریف آوایم لذتی ناشناس و رویا رنگ میدود همچو خون به رگهایم آه...گویی زدخمه دل...